اسناد بازاریابی در حال مرگ است. مسدود کننده های تبلیغات قوانین حفظ حریم خصوصی مرگ کوکی های شخص ثالث. کلمه کلیدی (ارائه نشده است). اجتماعی تاریک این کابوس یک بازاریاب آموزش دیده با اسناد است. دانستن اینکه کدام کانال ها و تاکتیک ها واقعاً در هر فروش تأثیر داشته اند تقریباً غیرممکن است. متأسفانه، بسیاری از مردم فکر می کنند که راه حل در یک سؤال نظرسنجی ساده در پایان فرآیند ثبت نام یا تسویه حساب نهفته است.
“چگونه با ما آشنا شدید؟”
فرضاً، با تجمیع این موارد، میتوانیم به کانالها، تاکتیکها و سرمایهگذاریهای بازاریابی که مؤثر بودهاند نسبت دهیم، که به ما امکان میدهد در آینده بودجهبندی هوشمندانه داشته باشیم. در وایت برد 5 دقیقه ای این هفته، رند این مفهوم را از بین می برد و نقص های مرگبار این طرح ساده را توضیح می دهد.
رونوشت (ویرایش برای وضوح):
سلام طرفداران SparkToro، و به نسخه دیگری از تخته سفید 5 دقیقه ای خوش آمدید. این هفته، ما در مورد سه مشکل بزرگ با سؤال “چگونه در مورد ما شنیدید” صحبت می کنیم؟ بسیاری از اوقات وقتی با شور و اشتیاق در مورد مشکلات انتساب بازاریابی صحبت میکنم و این که چگونه میتوان فهمید که کدام کانالهای ارگانیک به کمک آنها کمک میکنند و بخش بزرگی از چگونگی کشف برند شما هستند یا میتوانند برند شما را کشف کنند، این که چگونه میتوان تحقیق در مورد مخاطبان انجام داد، صحبت میکنم. کشف منابع نفوذ و غیره
من همیشه این نظر را می بینم، به خصوص در لینکدین. همیشه یک نفر در نظرات وجود دارد که می گوید، “به همین دلیل رند، ما از “چگونه در مورد ما شنیدی؟” استفاده می کنیم. در پایان تمام فرآیندهای پرداخت ما، به طوری که ما بتوانیم دریابیم که مردم واقعاً چگونه برند ما را یاد گرفتند. و سپس از این داده ها برای اطلاع رسانی به تلاش های بازاریابی خود استفاده می کنیم.
بسيار خوب.
من میفهمم. من میفهمم. این بسیار قانع کننده است که فکر کنیم انسان ها وقتی فرآیندی مانند این را طی می کنند (این نمونه ای از سفر مشتری است).
درست؟ بنابراین، شما برند ABC را پیدا کردید و مثلاً چند کفش جدید از آنها خریدید. باشه. شاید با شنیدن در مورد آن در یک کانال YouTube شروع کردید.
شما در حال تماشای یک ویدیوی یوتیوب در مورد کفش های ورزشی مورد علاقه خود و دا دا دا دا بودید، شخصی به نام تجاری ABC اشاره کرد. این اولین باری بود که در موردش شنیدی و آن را در خاطره ی پژواک خود ثبت کردی. شاید حتی فکرش را هم نمی کردی. و سپس شخصی ایمیلی را برای شما فوروارد کرد و گفت:
«هی، تو کفش کتانی دوست داری. درست؟ برند ABC این کفشهای کتانی جالب را دارد.”
و شما مانند، “اوه، بله. واقعا جالبه این خیلی باحال است.»
و بنابراین بعداً، نوع کفشهای ورزشی مورد علاقهتان را در گوگل جستجو کردید و جایی در بین بیست نفر برتر قرار گرفتید، شاید در صفحه دو، حتی به این دلیل که نتایج یک را دوست نداشتید یا در نتایج جستجوی تصویر، مارک ABC را دیدید و شما مانند، بله، بله، مارک ABC بودید. من از آنها شنیده ام. من ارتباط مثبتی با آنها دارم. و بنابراین شما به وب سایت آنها رفتید و بررسی کردید و خرید کردید و سپس آنها از شما پرسیدند که چگونه در مورد ما شنیده اید؟
و چه گفتی؟
شرط می بندم گفتی «گوگل».
درست؟ زیرا شخصی در YouTube که در مورد آن صحبت کرده است و آن شخصی که فوروارد ارسال کرده است و شاید تمام محتوای دیگری که شما مصرف کردهاید – این چیزی نیست که شما به یاد داشته باشید.
سه مشکل در مورد نحوه شنیدن شما در مورد ما عبارتند از:
شماره 1: حافظه انسان خطاپذیر است. ناقص و نادرست است. به همین دلیل است که در بسیاری از محاکمهها، وقتی افرادی را که شاهدان موضعگیری شدهاند و در پروندههای جدی موضع گرفتهاند را تجزیه و تحلیل میکنند، متوجه میشوند که خاطرات آنها قابل اعتماد نیست؟ آنها کار نمی کنند.
شماره 2: مورد دوم این است: چه زمانی در مورد شما شنیدم؟ منظورت اینه که من اولین بار در موردت شنیدم؟ منظورت همان چیزی است که من را متقاعد کرد از شما خرید کنم؟ منظورتان این است که من در این سفر خاص چگونه در مورد شما شنیدم؟
و افرادی که به آن نظرسنجیها پاسخ میدهند نمیدانند کدام یک را میخواهید و منظورتان کدام است، و حتی ممکن است ندانید که منظورتان کدام است. احتمالاً همه آنها را می خواهید. و با این حال، وقتی میپرسید، چگونه در مورد ما شنیدهاید، هیچ راهی برای رسیدن به آن سفر کامل وجود ندارد.
شماره 3: و سومی، این یکی انتقادی است. حتی اگر این دو مورد اول را باور نکنید، حتی اگر فکر میکنید افراد در گروههای کافی کامل هستند، ما دادههای کافی به دست خواهیم آورد (و شاید شما هم دریافت کنید؛ شاید افرادی که از شما خرید میکنند کاملاً به خاطر بسپارند). اما حتی پس از آن هم تعصب به درون، سوگیری است.
از آنجا که افرادی که به شما دسترسی نداشتند، افرادی که هرگز در مورد شرکت شما چیزی نشنیدهاند، احتمالاً نمیتوانند به شما بگویند که به چه چیزی توجه میکنند که از دست میدهید. و بنابراین اگر از “چگونه در مورد ما شنیدید؟” استفاده کنید. برای اطلاع از تلاش های بازاریابی خود، چه اتفاقی می افتد؟
شما فقط روی انواع بازاریابی سرمایه گذاری خواهید کرد که در گذشته برای شما موفق بوده اند. و کانال ها و منابع جدیدی پیدا نخواهید کرد.
شاید امیدوار باشید که دهان به دهان به مکانهای مناسبی پخش شود، اما احتمالاً بخشهای عظیمی از مشتریان را که به همان جایی که مشتریان شما قبلاً در مورد شما صحبت میکنند توجه نمیکنند، از دست خواهید داد. پس راهحل چیست؟ راه حل اینجا چیست؟
این باید همان سه رکن اصلی پژوهش مخاطب باشد که همیشه بوده است. چنین نظرسنجی هایی می تواند مفید باشد. من نمی گویم این بی فایده است یا برای حذف آن از سایت شما.
اما، آنها باید با مصاحبه ها و داده های جمع آوری منفعلانه در مقیاس ترکیب شوند. در غیر این صورت، یک تصویر ناقص دریافت می کنید. ادامه دهید و سعی کنید افرادی که در لینکدین دنبال می کنید چه کسانی هستند؟ اکانت هایی که در توییتر دنبال می کنید کدامند؟
من یک لیست از همه آنها می خواهم. زیرا این چیزی است که شما در اینجا می خواهید. 😉
باشه دوستان امیدواریم این امر به اطلاعرسانی بهتر تلاشهای بازاریابی شما در آینده کمک کند و میتوانید سؤالاتی مانند این را به سایر منابع هوشمند داده اضافه کنید تا بفهمید مخاطبان شما واقعاً به چه چیزی توجه میکنند و کجا میتوانید بازاریابی عالی انجام دهید.