چرا “Edge Computing در مقابل رایانش ابری” نکته مهم را از دست می دهد

محاسبات لبه رواج دارد. در حقیقت ، آنقدر مد شده است که می توان به راحتی باور کرد که لبه باعث شده پارادایم های “قدیمی” محاسبات ، مانند ابر ، منسوخ شوند. مقایسه های زیادی وجود دارد که حاشیه را به عنوان “یک رویکرد جایگزین برای ابر“یا پیشنهاد کنید که محاسبات لبه ای جایگزین رایانش ابری خواهد شد. در حقیقت ، این ایده که رایانه های لبه ای و رایانش ابری کاملاً مخالف هستند ، نقطه محاسبه لبه ها را از دست می دهد. شما نباید لبه را به عنوان گزینه ای جایگزین یا جایگزین ابر سنتی بدانید. این “محاسبات لبه در مقابل محاسبات ابری” نیست. به جای آن ، لبه را به عنوان توسعه معماری ابر در نظر بگیرید که بسیاری از محدودیت های اصلی رایانش ابری معمولی را برطرف می کند.

Edge Computing چیست؟

همانطور که احتمالاً تاکنون می دانید ، به لطف همه حاشیه های تبلیغاتی حاشیه ای ، محاسبات لبه نوعی معماری است که در آن داده ها و قدرت پردازش تا حد ممکن به کاربران نهایی میزبانی می شوند.

معماری لبه را می توان از بسیاری جهات پیاده سازی کرد. شما می توانید یک لبه ابری ایجاد کنید ، این بدان معناست که حجم کار در مراکز داده جغرافیایی میزبانی می شود که برنامه ها و داده ها را نسبت به ابرهای متمرکز و متداول به کاربران نزدیک می کند. همچنین می توانید لبه دستگاهی ایجاد کنید که پردازش و میزبانی داده را مستقیماً به دستگاههای کاربر نهایی مانند تجهیزات اینترنت اشیاload منتقل کند.

Edge Computing در مقابل Cloud Computing

در سطح بالا ، تمایز بین محاسبات لبه ای و رایانش ابری آسان است. اگر ابر قدرت ذخیره سازی و پردازش داده ها را متمرکز می کند ، محاسبه لبه با توزیع آنها در “لبه” شبکه ، یعنی مکانهایی که به کاربران نهایی نزدیکتر هستند ، این منابع را غیرمتمرکز می کند.

اما وقتی بیشتر در معماری های لبه و ابر فرو می روید ، خطوط جدا کننده آنها تار می شود. به عنوان مثال ، اگر شما یک ابر ترکیبی ایجاد کنید که در آن برخی از بارهای شما در ابر عمومی اجرا می شود اما برخی دیگر به دلایل امنیتی یا حفظ حریم خصوصی در مراکز داده محلی میزبانی می شوند ، آیا این یک معماری لبه محسوب می شود؟ مسلماً این اتفاق می افتد ، به این معنا که برخی داده ها و پردازش ها در مراکز داده ای که به کاربران شما نزدیکتر هستند نسبت به مکانهای متمرکز در ابر اتفاق می افتد. از سوی دیگر ، نزدیک کردن بارهای کاری به کاربران معمولاً کانون اصلی ابر ترکیبی نیست ، بنابراین افراد کمی معمولاً هیبرید و لبه را یکسان می پندارند.

می توانید س increaseالهای مشابهی راجع به معماری ابر بپرسید که در آن موارد اضافی از بارهای کاری را در چندین منطقه داده ابر توزیع کنید تا در دسترس بودن افزایش یابد. چنین تنظیماتی باعث می شود که بارهای کاری نزدیک به برخی از کاربران نهایی باشد ، در غیر این صورت اگر همه چیز در یک منطقه ابری میزبانی شود که مراکز داده آنها از اکثر کاربران شما فاصله داشته باشد. اما در اینجا دوباره ، تعداد کمی این معماری لبه را در نظر می گیرند. آنها آن را ابر عمومی چند منطقه ای می نامند.

با استفاده از شبکه تحویل محتوا (CDN) شما را در یک قایق مشابه قرار می دهد. اگر بارهای ابری را در شبکه CDN توزیع کنید ، آیا این یک معماری edge است یا فقط یک ابر است که از CDN بهره می برد؟

Edge به عنوان پسوند Cloud

در مواجهه با موانع این چنینی ، می توانید در مورد مسئله محاسبات لبه در مقابل محاسبات ابری دو نتیجه بگیرید.

یکی این است رایانه لبه ای فقط یک واژه سرگرم کننده بیش از حد است برای مراجعه به شیوه هایی (مانند شبکه های CDN و اجرای کد سمت مشتری) که اصلاً جدید نیستند. من فکر می کنم این دیدگاه حقیقت زیادی دارد.

با این حال ، من فکر می کنم شما همچنین می توانید این موضوع را مطرح کنید که اگر چیز جدیدی در مورد رایانه های لبه ای که امروزه مورد استفاده قرار می گیرد وجود دارد ، این روشی است که در آن از لبه برای حل نقاط درد معماری ابر استفاده می شود. این بدان معنی نیست که edge جایگزینی برای ابر است. برعکس ، edge عملی است که ابر را قویتر می کند و به سازمانها امکان می دهد از ابر در شرایطی استفاده کنند که در غیر این صورت یک معماری ابر ایده آل نخواهد بود.

پاشنه آشیل ابر همیشه شبکه بوده است. توانایی متمرکز کردن بارهای کاری بر روی سرورهای از راه دور ، که همان کاری است که ابر به خوبی انجام می دهد ، با نیاز به اتصال و دسترسی به آن بارهای کاری از طریق شبکه توازن دارد. وقتی شبکه کند ، غیرقابل دسترس یا گران است ، ابر به خوبی کار نمی کند.

معماری های Edge با اجازه دادن به مراکز داده ابری برای ادغام در زیرساخت های حاشیه ای که تأخیر شبکه کمتری نسبت به ابر معمولی دارند ، این چالش را برطرف می کنند. همچنین ممکن است زیرساخت های Edge در برابر خرابی شبکه مقاومت بیشتری داشته باشند. به عنوان مثال ، اگر اتصال شبکه متناوب باشد ، یک لبه ساخته شده از دستگاه های اینترنت اشیا may ممکن است به کار خود ادامه دهد. و با کاهش میزان داده هایی که باید بین مراکز داده متمرکز ابر و دستگاه های کاربر نهایی جابجا شوند ، زیرساخت های edge می توانند هزینه های شبکه را نیز کاهش دهند.

هنگامی که زیرساخت های ابر را با زیرساخت های لبه جفت می کنید ، بدون اشکالاتی که معمولاً با یک ساختار ابر وابسته به شبکه ارائه می شوند ، چابکی ابر را به دست می آورید. به همین دلیل است که لبه بیش از آنکه جایگزین ابر شود ، قدرت ابر را گسترش داده و تقویت می کند.

لبه بدون ابر

شایان ذکر است که لبه و ابر لازم نیست دست به دست هم دهند. مطمئناً می توانید زیرساخت لبه ای ایجاد کنید که به هیچ وجه به ابر متصل نشود.

اما این معمولاً کاری نیست که مشاغل انجام می دهند. من هنوز در مورد شرکتی نشنیده ام که همه کارها را صرفاً در محل اداره کند ، سپس تصمیم گرفته بدون استفاده از ابر عمومی به هیچ وجه به لبه ها مهاجرت کند. تقریباً هرکسی که امروز استراتژی های پیشرفته ای را اجرا می کند در حال حاضر در ابر قرار دارد و به دنبال بهره گیری بیشتر از ابر است.

به طور خلاصه ، edge یک راه حل است که به سازمان ها کمک می کند سرمایه گذاری خود را در معماری ابر دو برابر کنند ، نه اینکه جایگزین آنها شود. صحبت در مورد “رایانش لبه در مقابل رایانش ابری” به معنای ایجاد یک دوگانگی کاذب است که ارزش واقعی لبه را همانطور که امروز در حال اجراست پنهان می کند.

سئو PBN | خبر های جدید سئو و هک و سرور