نکته اینجاست: ما قبلاً دقیقاً همان مطالعه را برای Wix انجام دادیم و به خوبی انجام شد. بنابراین تصمیم گرفتیم آن را برای Squarespace تکرار کنیم.
کاملا بی ضرر است، درست است؟ معلوم شد که اینطور نبود. شخصی نکاتی را از آن پست در Reddit به اشتراک گذاشت و پسر، انتقاد کامل بود.





مرا پوست نازک خطاب کنید، اما یادم می آید که صدمه دیده ام. بالاخره این اولین مقاله «تحقیقی» من بود. و این یک مطالعه تحقیقاتی تا حد امکان امن بود. اما واقعیت اغلب خشن تر از آن چیزی است که شما تصور می کنید.
انتقاد کم نمی شود. پنج سال بعد، من هنوز همان را در مورد مطالعاتی که منتشر می کنم می بینم:




دلیل اینکه من این داستان ها را می گویم این است که ساخت محتوای رهبری فکر – مطالعات، نظرات، آزمایش ها – می تواند ترسناک باشد. انتقاد سخت و سریع خواهد آمد. شما خود را در آنجا قرار می دهید و می توانید انتظار دریافت «نفرت» را داشته باشید.
اعتراف می کنم که این یکی از دلایلی است که من (قبلاً) عاشق ساخت محتوای سئو بودم. از چند ابزار SEO استفاده کنید، H2 های ضروری را وارد کنید (X چیست؟ چرا X مهم است؟ چگونه X را انجام دهیم؟)، و جاهای خالی را پر کنید. نظر لازم نیست یک پست منتشر کنید و خود را در رختخواب، گرم و دنج بخوابانید.
اما این فقط یک مسئله زمان است که دیگر کار نخواهد کرد. ما به عنوان بازاریاب محتوا با به هم ریختن ایده ها از سال ها بحث و جدل اجتناب کرده ایم. تنظیم محتوا ایمن است زیرا نمی تواند کسی را توهین کند. اما هوش مصنوعی مولد اکنون می تواند این بازگشت را انجام دهد. و می تواند این کار را بهتر از همه ما انجام دهد … و در مقیاس نیز.
اگر میخواهیم در حرفه خود برجسته باشیم و به شرکتهایی که برای آنها کار میکنیم کمک کنیم تا از دیگران متمایز شوند، باید از ایجاد محتوای رهبری فکری استقبال کنیم. به اشتراک گذاشتن تجربیات زیسته، ابراز عقاید قوی، و به دست آوردن و استفاده از تخصص ما که به سختی به دست آورده ایم.
انجام این کار ابتدا مستلزم آن است که بر ترس از بیرون گذاشتن خودمان غلبه کنیم.
«بهترین هنر بینندگان را از هم جدا میکند، جایی که اگر شما یک رکورد را منتشر کنید و نیمی از افرادی که آن را میشنوند کاملاً آن را دوست دارند و نیمی از افرادی که آن را میشنوند مطلقاً از آن متنفرند، شما خوب کار کردهاید زیرا این کار مرزها را جابجا میکند. اگر همه فکر می کنند، اوه، این خیلی خوب است، چرا به زحمت آن را بسازید؟ به این معنا نیست.»
حقیقت بی رحمانه در مورد ایجاد محتوای رهبری فکری این است که شما خود را دست بالا می گیرید. اکثر اوقات هیچ کس اهمیت نمی دهد.
من صدها پست وبلاگ منتشر کرده ام اما فقط می توانم نفرت را برای دو نفر احضار کنم. چون هیچکس به بقیه توجه نمی کند. فکر کسی را به چالش نمی کشید یا در مورد موضوعاتی بود که هیچ کس در مورد آنها زحمت نمی کشید.
بنابراین، اگر چیزی را منتشر کردید که دیگران واقعاً برای نقد آن وقت گذاشتند، به این معنی است که کار خوبی انجام دادهاید. شما مرزها را کنار زدید و مفروضات صنعت را به چالش کشیدید. مردم را به فکر واداشتی
این یک تغییر ذهنیت است. دیگر نیازی به ترس از انتقاد ندارید. البته هنوز هم می تواند صدمه بزند، اما به این واقعیت افتخار کنید که باعث شده مردم متوجه شوند.
اما این را به این معنا نگیرید که باید عمداً خرس ها را بکوبید. هدف شما گفتن چیزی بحث برانگیز “برای جلب توجه” نیست. خشمگین نشوید و مردم را عصبانی نکنید. این مفید نیست و محتوای رهبری فکری نیست.
شما باید نظرات واقعی خود را بر اساس تخصص یا تجربه خود به اشتراک بگذارید. گاهی اوقات، این قطبی می شود زیرا با دیگران متفاوت است. اما تعجب خواهید کرد که چند نفر در مورد آن فکر می کردند.
به عنوان مثال، من برای انتشار نظر خود در مورد سئوی موجودیت کمی تردید داشتم. بالاخره من کی هستم که در مورد آن صحبت کنم؟ اما من جراتم را جمع کردم. معلوم می شود: افرادی هستند که موافق هستند!


تصور کنید که رایان، مدیر بازاریابی محتوای ما، افکار خود را در مورد هوش مصنوعی و بازاریابی محتوا به اشتراک نگذارد. این امر به همه ضرر می رساند زیرا بسیاری از افراد به تلاش خود ادامه می دهند و تا حد امکان محتوای هوش مصنوعی تولید می کنند تا در SERP ها رتبه بندی شوند.
این به صنعت سئو و بازاریابی محتوا آسیب می رساند:
- محتوای بیشتر هوش مصنوعی به معنای نتایج جستجو و کیفیت ضعیف تر است. حال همه برای آن بدتر است.
- محتوای هوش مصنوعی متوسط است و احتمالاً منجر به ROI بازاریابی محتوای پایین تر خواهد شد. ROI پایین به معنای سرمایه گذاری کمتر از سوی سهامداران است که بر صنعت تأثیر می گذارد.
من نمی گویم رایان آنقدر تأثیرگذار است. (البته ممکن است او باشد.) اما اگر بتواند نظر یک، ده یا حتی صد نفر را تغییر دهد – این تأثیر بزرگی است. او به همه کمک کرد تا کارها را بهتر انجام دهند و در کل صنعت را بهبود بخشید.
تصور کنید که شما بودید، اما از ترس، از به اشتراک گذاشتن نظر خود در مورد روش های صحیح انجام کاری در صنعت خود غفلت کردید. اکنون، همه افراد در صنعت شما بدون هیچ گونه پیشرفتی به مسیر اشتباه خود ادامه خواهند داد. به همه بدی کردی
اما اگر برعکس عمل کردید و نظر خود را به اشتراک گذاشتید چه؟ شما می توانید تأثیر مثبتی بر همه افراد در صنعت خود داشته باشید.
دانشمندان نتایج یا نظرات خود را در نشریات منتشر می کنند. دانشمندان دیگر می توانند بخوانند، بحث کنند، و *نفس* بزنند، آن را نقد کنند. این ماهیت علم است و علم پیشرفت می کند.
می توانید محتوای رهبری فکری خود را یکسان در نظر بگیرید. اگر فکرتان در ذهنتان بماند نمی توانید تیز کنید. انتشار ایدههایی که از مشاهدات، تجربیات زیسته، آزمایشها یا تخصص شما به دست میآیند، به دیگران اجازه میدهد منطق شما را سوراخ کنند یا استدلالهای شما را تقویت کنند.
به عنوان مثال، وقتی نظرم را در مورد سئوی موجودیت منتشر کردم، سئوکاران باتجربه ای دریافت کردم که با نظر من مخالف بودند:


و این عالی است! من در نهایت در مورد موضوع بسیار بیشتر یاد گرفتم. اگر انتشار را نمی زدم این امکان وجود نداشت.
من قبلاً چیزی در مورد مدل نهادها-ویژگی-متغیرها (EAV) نمی دانستم، اما اکنون یک سرنخ برای بررسی بیشتر دارم. حتی میتوانم با لازارینا تماس بگیرم تا بیشتر بدانم. حتی ممکن است نظرم را در مورد همه چیز تغییر دهم!
و چه کسی می داند، ممکن است در پایان مقاله ای کاملاً جدید در مورد چگونگی آینده سئوی موجودیت بنویسم.
یکی از دلایلی که ممکن است از انتشار محتوای رهبری فکری ترس داشته باشید این است که مطمئن نیستید منطق شما درست است یا استدلال های شما کاملاً غیرقابل نفوذ است.
اگر این نگرانی شماست، پس قبل از انتشار، استدلال های خود را تقویت کنید. Steelmanning تمرین پرداختن به قوی ترین شکل استدلال “رقیب” شما است. اگر بتوانید علیه فولادی بحث کنید، موقعیت شما قوی تر خواهد شد.
در واقع، این توصیهای بود که رایان قبل از شروع پیشنویس پست «سئوی نهاد» به من داد:


این کاری است که من انجام دادم. قبل از اینکه چیزی بنویسم، با همکارم لوئیز تماس گرفتم تا درباره اینکه آیا “نظر” من شایستگی دارد یا خیر، صحبت کردم:


سپس، پس از اینکه طرح کلی را تهیه کردم، از همکارم دسپینا خواستم آن را بررسی کند:


انجام همه اینها به من اطمینان داد که نظرم ارزش انتشار دارد.
تیم فریس هر سه ماه یک بار تمرینی را انجام می دهد که او آن را «تقریباً ترس» می نامد. ایده اصلی این است که ترس های خود را به صورت مکتوب تعریف کنید.
سوالی که او استفاده می کند این است:
“کابوس خود را تعریف کنید، بدترین بدترین اتفاقی که می تواند رخ دهد اگر آنچه را که در نظر دارید انجام دهید. وقتی تغییرات بزرگی را که میتوانید یا نیاز دارید ایجاد کنید، در نظر میگیرید، چه تردید، ترس و «چه میشد» ظاهر میشود؟ آنها را با جزئیات پر زحمت تصور کنید. آیا این پایان زندگی شما خواهد بود؟ تأثیر دائمی، در صورت وجود، در مقیاس 1-10 چه خواهد بود؟ آیا این چیزها واقعاً دائمی هستند؟ به نظر شما چقدر احتمال دارد که آنها واقعاً اتفاق بیفتند؟»
بدترین چیزی که ممکن است اتفاق بیفتد چیست؟ یک نفر قبلاً گفته بود کار من بهتر از یک بچه کلاس دوم نیست. اما من هنوز اینجا هستم و محتوای رهبری فکری را منتشر می کنم و نظر خود را به اشتراک می گذارم.
اغلب، متوجه خواهید شد که هیچ چیز واقعاً ارزش نگرانی ندارد.
با استفاده از “بله، و” به ایده های موجود پاسخ دهید
محتوای رهبری فکری همیشه به معنای تضاد با جریان اصلی نیست. همچنین میتوانید به تقویت ایدههای دیگران کمک کنید.
رایان در دوره محتوای رهبری فکری خود، غلبه بر ترس از رهبری فکر را با پاسخ به یک ایده موجود پیشنهاد می کند. شما میخواهید نظراتی را که با آنها موافق هستید از انجمنها یا رسانههای اجتماعی جمعآوری کنید و سپس ایدههای دیگری را به بحث اضافه کنید. برای مثال، میتوانید نحوه اجرای استراتژی را نشان دهید، ایده را به تفصیل بیان کنید، یا نشان دهید که آن با ایده دیگری مرتبط است.
هنگامی که پست خود را در مورد ساخت لینک کلاه سفید نوشتم از “بله، و” استفاده کردم. به جای جمعآوری هر تاکتیک بالقوه ایجاد پیوند، با نشان دادن نحوه اجرای ایدههایی که در یک نظرسنجی در سطح صنعت ارائه شدهاند، به یک ایده موجود پاسخ دادم.


افکار نهایی
هر بخش از محتوای رهبری فکری منتشر شده، محتوای بعدی را آسانتر میکند – اما فقط کمی. من هنوز هر بار که قطعه ای می نویسم تردید دارم، زیرا می دانم که ممکن است مورد قضاوت، انتقاد یا تمسخر قرار بگیرم.
اما همانطور که تیم فریس می نویسد،
“موفقیت یک فرد در زندگی را می توان با تعداد مکالمات ناراحت کننده ای که او مایل به انجام آن است سنجید.”
این گفتگوی ناراحت کننده می تواند با ترس درونی شما یکی باشد. یا میتواند با افراد حرفهای دیگری که در مورد کار شما نظر میدهند یکی باشد. اما اگر بتوانید بر همه اینها غلبه کنید، فقط به شما کمک خواهد کرد.