در اینجا یک اعتراف وجود دارد: من هرگز واقعاً کل چیز “استراتژی محتوای مبتنی بر سئو” را درک نکرده ام.
یعنی بله، من آن را در سطح فکری فهمیدم. مرحله 1، به دنبال کلمات کلیدی با حجم بالا بروید. مرحله 2، رتبه بالاتر برای خدایان گوگل. مرحله 3، سود یا یه همچین چیزی
اما هیچکس پس از جستجوی «چگونگی انتخاب یک کیف پول چرمی» در گوگل، از خواندن یک پست وبلاگ مشتری نمیشود. من قطعا هرگز. نه با خریدهای مصرفی من و نه با خریدهای کاری یا B2B من. من تحت تأثیر توصیه های کمترین مخرج مشترک نیستم که برای همه اعمال می شود در حالی که در واقع برای هیچ کس جذاب نیست. و همچنین افراد باهوشی که من با آنها کار کرده ام، نیستند.
(حالا من نمی گویم “بازاریابی روی من کار نمی کند!” بازاریابی قطعا روی من کار می کند من به تازگی از Quince یک کیف چرمی خریدم که با یکسری تبلیغات اینستاگرامی آنها بمباران شدم. اگرچه مطمئن نیستم که یک خرید بعد از 50+ نمایش تبلیغات، بازدهی سرمایهگذاری عالی باشد، اما من از آن دور میشوم.)
من تحت تأثیر رهبران فکری صنعت بودم. آنچه روسای من گفتند و خواندند. اوراق سفید متفکرانه (بله، اگر فکر میکنم دارایی ارزشمند است، هنوز اطلاعاتم را میدهم، اینطور نیست؟) پستهای عمیق وبلاگ. پادکست های طولانی مجموعه ای از چیزهایی که نشان دهنده تخصص و عمق است. چیزهایی که باعث شد به یک برند معین و افراد مرتبط با آن احترام بگذارم.
بنابراین وقتی وارد یک نقش B2B برای بازاریابی برای منابع انسانی و منافع رهبران شدم، خیلی بیشتر به تولید محتوایی علاقه مند بودم که به ما کمک کند احترام به دست آوریم – نه پست های وبلاگ بی دندانی به نام “سلامتی شرکت چیست؟” (زمانی که تیم رهبری ارشد من بعداً برای این نوع استراتژی فشار آورد و منجر به صرف دهها هزار دلار برای هزینههای آژانس شد، به همراه کاهش تبدیلها، من را تایید کرد.) من در کنفرانسهای منابع انسانی شرکت کردم و در مورد آنها وبلاگ نوشتم. من با رهبران منابع انسانی آشنا شدم و از آنها پرسیدم که چه چیزی آنها را در شب بیدار نگه می دارد و در مورد آن چیزها خواهم نوشت. خوب، من برنامه کنفرانس خود را طوری طراحی کردم که رویای یک رهبر منابع انسانی باشد: من سخنرانانی را که مدیران اجرایی در شرکتهای سودمند برتر بودند، دانشگاهیان مشهوری که میتوانستند به طور قابل اعتمادی در مورد تغییر رفتار صحبت کنند، و یک مربی تناسب اندام افراد مشهور و سفیر Fitbit را برای رهبری یک تمرین برای گروه انتخاب کردم. .
نتیجه؟ ما معاملات را بسته ایم، رهبران منابع انسانی در واقع مطالب ما را خواند و دوست داشتو سایر کنفرانسهای صنعتی فهرست سخنرانان ما را کپی کردند.
هیچ یک از اینها توسط استراتژی تحقیق کلمه کلیدی هدایت نشد.
همه اینها از یک سرنخ تحقیقاتی مخاطبان الهام گرفته شده بود: “آیا می دانستید که رهبران منابع انسانی مجله روانشناسی امروز و کارآفرین را می خوانند؟” آژانس روابط عمومی ما به ما گفت.
که همه چیز را به من گفت.
به من گفت که رهبران منابع انسانی خود را در تجارت مردم می بینند. آنها میخواهند بدانند که چه چیزی باعث میشود افراد تیک بزنند، و خود را کارآفرینی در یک سازمان گستردهتر میبینند.
این چیزی است که من را به ایجاد محتوای رهبری فکری با محوریت روانشناسی رفتاری ترغیب کرد. به همین دلیل است که ایمیل مارکتینگ ما با بازیگوشی میگوید: «سلام، موفق باشید.» به جای “سلام (نام کوچک)!” به همین دلیل است که ما به آنها درمان اجرایی را با آن تمرین بدنسازی مشهور تحت هدایت مربی انجام دادیم.
از آن زمان، من فکر خود را در مورد تحقیق کلمات کلیدی و تحقیق در مورد مخاطب در بازاریابی محتوا تغییر دادم. تحقیق کلیدواژه قطبنمایی است که من را در جهت موضوعات درست راهنمایی میکند. تحقیق در مورد مخاطب چیزی است که مرا به سمت خاص بودن سوق می دهد و به من انگیزه می دهد که برای انسان هایی بنویسم که امیدوارم مطالب من را بخوانند.
هرگز فراموش نمیکنم که تحقیق در مورد مخاطب کلید من در اجرای یک استراتژی محتوای واقعاً چشمگیر بود. تنها راه در آن زمان، من نمی دانستم که این “تحقیق با مخاطب” است. من فکر میکردم که این فقط… «از طریق نظرسنجیها، مصاحبههای تک به تک و مصرف محتوایی که مخاطبانم مصرف میکنند، واقعاً خوب بشناسم». و اکنون که من برای یک شرکت تحقیقاتی مخاطبان کار می کنم، نگاه کردن به این موضوع جالب است.
اکنون میخواهم داستان شما را بشنوم: تحقیقات مخاطبان چگونه به شما کمک کرده است؟
برای برنده شدن بلیط SparkTogether وارد شوید
ما 5 بلیط برای SparkTogether تقدیم می کنیم. برای ورود، داستان خود را درباره SparkToro به ما بگویید – چگونه ابزار تحقیق مخاطب ما به شما کمک کرده یا کار شما را بهتر کرده است.
تا 15 سپتامبر 5 برنده را انتخاب می کنیم! می توانید داستان خود را در یک نظر در زیر بگویید یا به ما ایمیل بزنید (ایمیل محافظت شده).