در دنیای پر سرعت توسعه نرم افزار ، تیم ها اغلب سرعت را در اولویت قرار می دهند ، به خصوص در مراحل اولیه توسعه محصول. استارتاپ ها و سازمان های مستقر به طور یکسان فشار برای ارائه ارزش مشتری ، حفظ یک مزیت رقابتی در بازارهای نوظهور و تحقق مهلت های مهم و مهم را احساس می کنند. این حرکت به “حرکت سریع و شکستن چیزها” اغلب منجر به شیوه های توسعه ناخوشایند می شود – با برنامه ریزی کمی سریع و با تأخیر در بدهی فنی ایجاد می شود. در حالی که این رویکرد می تواند مزایای کوتاه مدت ، مانند ورود سریع بازار و بازخورد اولیه کاربر را ارائه دهد ، اما اغلب هزینه های قابل توجهی بلند مدت را متحمل می شود و عواقب جانبی اجتماعی عمیقی دارد [1]بشر بسیاری از سازمان ها با مخفی کردن پشت عمل ، گسترش تیم ها و کند شدن بعداً در این روند توانستند این هزینه های بلند مدت را تحمل کنند. با این حال ، این سؤال را ایجاد می کند که آیا چنین رویکردی جهانی مؤثر است یا خیر.
آیا سرعت بد است؟
خیر. سرعت می تواند به معنای زندگی یا مرگ برای شرکت های نوپا و شرکت های کوچکتر باشد ، در حالی که برای سازمان های بزرگتر ، از رشد متوقف شده یا فرصت های از دست رفته جلوگیری می کند. هیچ سازمانی نمی خواهد عقب بیفتد. سرعت باعث رشد و پیروزی همه می شود [2] و رشد ارائه می دهد …