در طول تاریخ، “با کنجکاوی، خلاقیت یا ضرورت” انسان ها همیشه مرزهای ممکن را جابجا کرده اند. تمام دوران اکتشاف و نوآوری با تصور کسی از احتمالات آغاز شد.
این در مورد هنر نیز صادق است. وضعیت موجود به ندرت تخیلات ما را تسخیر می کند. در عوض، ما از کسی الهام میگیریم که چیزی جدید را امتحان میکند: یک رسانه، روش، موضوع یا چیز دیگر. و گاهی اوقات فناوری به عنوان الهه عمل می کند تا منابع دست نخورده خلاقیت را باز کند.
یکی از موارد مشابه مفید برای این لحظه، تاریخچه عکاسی است. هنگامی که عکاسی برای اولین بار وارد شد، بسیاری نگران بودند که نشان دهنده پایان هنر باشد زیرا تهدیدی برای ایجاد اختلال در بخش های قابل توجهی از کار، مانند نقاشی منظره و پرتره است. با این حال، از بسیاری جهات برعکس این امر صادق است. رها از نیاز به بازتولید دقیق واقعیت، نقاشان به مکانهای جدیدی رفتند که منجر به ظهور امپرسیونیسم، مدرنیسم و موارد دیگر شد. در همان زمان، عکاسی تبدیل به یک هنر برای خود شد که با تکنولوژی در هم آمیخته و توسط آن نیرو می گرفت.
در گوگل، ما همان پتانسیل هوش مصنوعی را می بینیم که به ما کمک می کند ارتباط برقرار کنیم، سازنده تر باشیم و تصوراتمان را آزاد کنیم. و ما از اینکه چگونه با خلاقیت انسان تعامل خواهد کرد هیجانزده هستیم – نه جایگزین آن، بلکه تقویت، توانمندسازی و رهایی آن.