هوش مصنوعی با گذشت سالها بسیار تغییر کرده است و فکر می کنید که شبه AIS مانند سیری و الکسا ، شما آهنگ های آهنگ یا زنگ هشدار را تنظیم می کردید. آنها تا حدی مفید بودند اما بسیار محدود بودند. شما مجبور بودید از آنها بخواهید که کاری انجام دهند ، و آنها این کار را می کردند. مثل این بود که با یک ربات صدا صحبت کنیم که فقط چند جواب می دانست.
سپس ابزارهایی مانند ChatGPT آمدند که در آن مشاغل شروع به استفاده از آنها برای تهیه ایمیل ، گزارش یا پرداختن به نگرانی های مشتری به راحتی کردند. به عنوان مثال ، یک تیم بازاریابی می تواند بخواهد یک برنامه کمپین بنویسد ، یا یک تیم پشتیبانی می تواند از آن برای بازپرداخت خودکار به سؤالات مکرر استفاده کند. اما آنها هنوز به شما نیاز داشتند تا به آنها بگویید که چه کاری انجام دهید. تصور کنید که یک دستیار دارید که فقط هنگام صحبت با او صحبت می کند. این هیچ نوع ابتکار عمل نخواهد داشت. منتظر فرمان شما خواهد بود ، این کار را انجام می دهد ، و این همان است. این یک قدم به جلو بود ، اما هنوز یک شریک واقعی نبود.
منظره AI به دو لایه تقسیم می شود: سازندگان بنیاد و مبتکران برنامه. غول هایی مانند Openai ، Anthropic ، Google ، Meta و Deepseek برای توسعه مدل های بزرگ زبان (LLMS) که مغز پشت AI است ، مدل هایی هستند که برای انجام خودمختار طراحی نشده اند.
با این حال ، استارتاپ ها این مدل ها را در دست می گیرند و آنها را به عوامل عمل گرا تبدیل می کنند. آنها با ساختن در بالای LLM های بنیادی ، آنها AI را ایجاد می کنند که …