بنابراین داستان اینگونه ادامه دارد …
هنگامی که من در استاندارد 8 بودم از ریاضیات 4 نمره از 100 گرفتم. اینطور نیست که من هیچکدام از سوالات را امتحان نکردم ، به مدت 2 ساعت و 30 دقیقه کامل نشسته ام و همه سوالات را امتحان کردم. با امید به اینکه حداقل برای امتحان این سوال نمره کسب کنم.
وقتی جواب نامه را دیدم ، فقط 4 بود. حتی بعد از پر کردن 4-5 برگ ، فقط می توانم یک عدد تک رقمی را مدیریت کنم. من از یادگیری چیزهای جدید لذت بردم اما هرگز واقعا نحوه آموزش آن را در مدرسه درک نکردم.
من به نوعی تحصیل و فارغ التحصیلی را تمام کردم اما پس از فارغ التحصیلی را رها کردم. نمی توانستم خودم را توجیه کنم که همان را ادامه دهم.
علاوه بر این ، وقتی شروع به کار کردم ، فهمیدم که هرچه در طول تحصیلات رسمی ام آموخته ام ، در مقایسه با دروس آموخته شده غیررسمی ، در خارج از مدارس و کالج ها ، کمک کمتری به زندگی می کنم.
افسانه هایی که فکر می کنم م institسسات آموزش و پرورش می خواهند ما آنها را باور کنیم
باور غلط 1: بدون معلم نمی توانید دانش کسب کنید.
افسانه رد کردن: اگر غیرت یادگیری دارید ، می توانید از هر کسی و هر چیزی در زیر آفتاب بیاموزید ، یک معلم فقط یکی از منابع مختلف موجود است.
افسانه 2. شما باید دوره را در جدول زمانی به پایان برسانید.
افسانه Debunking: اگر هرکسی با سرعت خود یاد بگیرد ، چرا انتظار می رود دوره را در یک جدول زمانی مشخص به پایان برساند ، 2 سال ، …