امروز صبح، پس از تماشای اعلامیه رئیس جمهور منتخب دونالد ترامپ در رابطه با برنامه اش برای “در هم شکستن” رژیم سانسور، یک ظهور عمیق را تجربه کردم. بحث پیرامون آزادی بیان و دستکاری اطلاعات، افکاری را در مورد پتانسیل تغییر در چشم انداز سیاسی کنونی، به ویژه در مورد شخصیت هایی مانند ادوارد اسنودن، برانگیخت.
برای سالها، اسنودن یک چهره قطبی بوده است – که توسط بسیاری به عنوان یک افشاگر تجلیل میشود و توسط دیگران به عنوان یک خائن محکوم میشود. افشاگریهای او درباره اقدامات نظارتی دولت، گفتوگوی انتقادی درباره حریم خصوصی، امنیت و نقش دولت در زندگی شهروندان باز کرد. با این حال، علیرغم اهمیت کمک هایش به گفتمان عمومی، او در تبعید و دور از وطن خود باقی مانده است.
در سخنرانی ترامپ، او بر لزوم برچیدن آنچه که به عنوان «کارتل سانسور» توسط نهادهای مختلف از جمله سازمانهای دولتی و رسانههای شرکتی ایجاد شده است، تأکید کرد. این فراخوان برای اقدام در من طنین انداز شد، به خصوص زمانی که وضعیت اسنودن را در نظر گرفتم. اگر واقعاً حرکتی در جهت احیای آزادی بیان و به چالش کشیدن وضعیت موجود وجود داشته باشد، آیا این می تواند راه را برای بازگشت اسنودن به ایالات متحده هموار کند؟
از سال 2013، اسنودن زندگی خود را در روسیه ساخته است. داستان او نمادین شده است …