بیایید صادق باشیم، هوش مصنوعی به طرز خیره کننده ای جالب است – تا زمانی که به طرز خیره کننده ای قابل پیش بینی باشد.
تا به حال، احتمالاً چند نمونه سرفصل از هوش مصنوعی مولد را دیده اید که هنر سورئال، تصاویری خیره کننده یا طراحی های غیرممکن خلاقانه را به تصویر می کشد. از آن بخواهید شهرهای بیگانه غرق در نور نئون یا جنگلهایی را تصور کند که در آن درختان گلهای نورافشانی میرویند، و – بوم! – با تصاویری روبرو میشوید که مرزهای آنچه را که انسانها معمولا تصور میکنند، تغییر میدهد.
اما پس از آن، از هوش مصنوعی میخواهید که یک ساعت بکشد. و تمام جیغ های جادویی متوقف می شود. چه چیزی بدست می آورید؟ ساعتی که سرسختانه به آن چسبیده بود 10:10.
تقریباً خنده دار است: مهم نیست که چگونه از هوش مصنوعی درخواست کنید – “یک ساعت مچی قدیمی بکشید!” “یک ساعت آینده نگر!” یا حتی «یک ساعت دالیمانند ذوب شده!»—این عقربههای ساعت به نحوی راه خود را به موقعیت بسیار شاد 10:10 پیدا میکنند. اگر قرار است هوش مصنوعی تفاوت های ظریف، تصادفی و خلاقیت را درک کند، چرا اینطور است؟ گیر کرده در این؟
پاسخ فقط یک مصنوع سرگرمکننده از مدلهای آموزشی نیست، بلکه یک نگاه کوچک به چالشهای بزرگتری است که هوش مصنوعی در درک خلاقیت، تعصب و رهایی از قراردادهای فرسوده با آن مواجه است. بنابراین، مچ بند خود را ببندید و بیایید عمیقتر به این معمای شگفتآور فلسفی – و عمیقاً فنی – بپردازیم.