جمعه گذشته با یک همکار و دوستی که هرگز به صورت حضوری ملاقات نکرده ام، بلکه فقط به صورت آنلاین ملاقات کردم، صحبت کردم و او در مورد امنیت کریپتو پرسید، که باعث شد این وبلاگ را بنویسم.
مکالمه به اندازه کافی معمولی شروع شد، اما پس از آن وارد دنیای امنیت ارزهای دیجیتال شدیم، متوجه شدم که رویکردی نسبتاً غیرمتعارف را به اشتراک میگذارم که به خوبی به من خدمت کرده است. در حالی که بسیاری از علاقه مندان به ارزهای دیجیتال به کیف پول های سخت افزاری، پشتیبان های کاغذی یا حافظه دیجیتال رمزگذاری شده سوگند یاد می کنند، من هماهنگی را در یک مکان غیرمنتظره، نقطه تلاقی موسیقی و حافظه، پیدا کرده ام.
ببینید، من همیشه بر این باور بودم که مغز انسان قدرتمندترین کامپیوتری است که تا به حال ساخته شده است. در حالی که مقاله Tech Shinobi یک راهاندازی چشمگیر با استفاده از Tails، Feather و KeepAssXC را برای ذخیرهسازی سرد توضیح میدهد، من مسیر متفاوتی را در پیش گرفتهام. من انتخاب کرده ام که سه عبارت اصلی خود را برای آنچه من «سه سوارکار» می نامم، کیف پول های رمزنگاری اولیه ام، حفظ کنم. اما این فقط حفظ حروف نیست. اینجا جایی است که زندگی من به عنوان یک موسیقیدان مطرح می شود.
هر عبارت بذری به آهنگی تبدیل شده است که با دقت با استفاده از کلیدهای موسیقی مختلف در ملودیهایی بافته شده است. اولین عبارت در یک ماژور جاری می شود و آهنگی روشن و نشاط آور ایجاد می کند که فراموش کردن آن غیرممکن است. دومی بر روی ای مینور سوار می شود، با پیشرفتی تاریک تر و متفکرانه تر که باعث می شود هر کلمه به طور طبیعی در جای خود قرار گیرد. …