@مارتینوپمارتین
مهندس نرم افزار ، دوستدار محصولات دیجیتال و علاقه مندان به ورزش! او Light-it را اجرا می کند.
ما در دانشگاه بودیم که تصمیم گرفتیم یک شرکت تاسیس کنیم. در آن زمان مهم نبود که چه نوع شرکتی باشد.
شرط این بود که باید مربوط به نرم افزار باشد. ما فقط می خواستیم شروع به کار کنیم ، مشتری های پردازنده داشته باشیم ، بررسی های شگفت انگیز دریافت کنیم و درآمد کسب کنیم.
نتایج به آرامی ظاهر شد. ما در حال ساختن صفحات فرود ، وب سایت های تجارت الکترونیکی و چند CMS سفارشی بودیم.
کار ما خوب بود ، اما ما هنوز کلید اصلی هر پروژه را درک نکرده بودیم: افزودن ارزش به مشتری.
تازه بود که یک پروژه بزرگ در ما را زد که متوجه شدیم کدگذاری برای ساختن نرم افزار خوب کافی نبود. متأسفانه ، ما راه سخت را یاد گرفتیم.
نتایج این پروژه یک فاجعه کامل بود – پس از 6 ماه توسعه ، ما محصول را به مشتری نشان دادیم و این همان اتفاقی است که رخ داده است …
معلوم شد که ما نفهمیده بودیم چی مشتری ما می خواست (او هم این را درک نکرده بود ، اما وظیفه ما بود که به او کمک کنیم تا محصول صحیح را برای ساخت پیدا کند).
ما موفق به ساخت درست محصول شدیم ، اما محصول درستی تولید نکردیم.
البته ، من قصد ندارم دلایل این شکست را عمیقا توضیح دهم ، اما به عنوان یک خلاصه: طراحی Null ، کشف محصول null ، UX null ، آزمایش کاربر null ، تفکر طراحی null ، …