روش شناسی چابک، که زمانی به عنوان گلوله نقره ای برای توسعه نرم افزار و مدیریت پروژه شناخته می شد، بدون شک نحوه کار تیم ها را متحول کرده است. این مانند آتش سوزی گسترده است، به طوری که بیش از نیمی از تمام سازمان ها از چرخه چابک استفاده می کنند و بیش از 80٪ تحت نوعی تحول چابک قرار می گیرند. جذابیت غیرقابل انکار است: افزایش بهره وری، روحیه تیمی بهتر، زمان سریعتر برای ورود به بازار، بهبود رضایت مشتری و توانایی انطباق با تغییر اولویت ها. روی کاغذ، این یک آرمان شهر برای مدیران و توسعه دهندگان است.
اما، همانطور که گفته می شود، “چمن آن طرف دیگر همیشه سبزتر است.” واقعیت پیادهسازی Agile اغلب از تصویر درخشانی که توسط مشاوران و کتابهای درسی ترسیم شده است، فاصله دارد. پذیرش Agile برای بسیاری از سازمانها به یک نبرد سخت و دشوار تبدیل شده است و دلایل این مبارزه به اندازه وعدههایی است که قرار بود Agile انجام دهد.
سراب چابک: جایی که همه چیز اشتباه می شود
مشکلات چابک اغلب با یک سوء تفاهم اساسی از معنای واقعی چابک بودن شروع می شود. زمانی که مانیفست چابک در سال 2001 نوشته شد، نویسندگان آن در نظر داشتند که آن را رویکردی انعطافپذیر و سازگار برای توسعه نرمافزار، فارغ از ساختارهای سفت و سخت و رویههای بوروکراتیک روشهای سنتی باشد. اما سریع به جلو …