چرا من فقط روی کسانی شرط می بندم که روی خودشان شرط بندی می کنند
دقیقا همین هفته، سه سال پیش، در دو جلسه بسیار متفاوت با دو بنیانگذار بسیار متفاوت نشستم.
بنیانگذار اول تمام ناهار ما را صرف توضیح اینکه چرا استارتاپ او رشد نکرده است: زمان بندی بازار درست نبود. سرمایه گذارانش به اندازه کافی به او باند نمی دادند. تیم او دیدگاه او را به درستی اجرا نمی کرد. اقتصاد علیه او بود. در مورد دسر، من همه دلایل ممکن را شنیده بودم که چرا موفقیت فقط از دسترس خارج است – هیچ کدام ربطی به او نداشت.
سه ساعت بعد، بنیانگذار دوم را در دفتر تنگش دیدم. استارتاپ او با بادهای مخالف مشابهی روبرو بود، اما پاسخ او کاملاً متفاوت بود: «من طول چرخه فروش را دست کم گرفتم. استراتژی اولیه من برای ورود به بازار اشتباه بود. من در حال کار بر روی سه تغییر خاص برای رفع این مشکل هستم. بدون بهانه، بدون سرزنش – فقط مالکیت بی رحمانه و ارزیابی شفاف.
حدس بزنید روی کدام بنیانگذار شرط بندی می کنم؟
در اینجا چیزی است که در مورد افرادی که روی خود شرط بندی می کنند:
- آنها برای کامل بودن دنیا نیازی ندارند.
- آنها به شرایط ایده آل نیاز ندارند.
- آنها به موانع نگاه می کنند و فرصت های رشد را می بینند.
- وقتی همه چیز اشتباه می شود (و همیشه همه چیز اشتباه می شود)، آنها انرژی خود را برای سرزنش هدر نمی دهند – آنها روی راه حل ها تمرکز می کنند.
من دهه گذشته را گذرانده ام …