این یک افسانه نیست. این داستان در واقع جلوی چشمان گیج من اتفاق افتاد.
با استفاده از یک مدل GPT سفارشی، یک تحلیلگر به دنبال سادهسازی کار دلهرهآور جستجوی دادههای مالی حجیم بود. در نگاه اول، این یک نبوغ بود – ابزاری پیشرفت که برای دسترسی به تجزیه و تحلیل دادهها برای کسانی که سابقه کدنویسی ندارند طراحی شده بود. دیگر نیازی به دست و پنجه نرم کردن با پایتون یا SQL نیست – فقط قدرت زبان طبیعی در نوک انگشتان شماست. پتانسیل بسیار زیاد بود. اما چیزی که به عنوان یک نوآوری امیدوارکننده آغاز شد، زمانی که سختگیری خود تحلیلگر چیزی را که میتوانست جهشی بزرگتر به جلو باشد، خفه کرد، یک چرخش عجیب و ناامیدکننده پیدا کرد.
این پروژه دارای امتیاز غیرقابل انکاری بود. با آپلود یک مجموعه داده پیچیده در مورد هزینه های تاریخی و تخصیص بودجه در یک مدل GPT دقیق تنظیم شده، این تحلیلگر یک موضوع سنتی مبهم را به چیزی قابل دسترس و قابل درک تبدیل کرده بود. این مدل میتواند به سوالات به زبان انگلیسی ساده پاسخ دهد، و این امکان را برای هر کسی فراهم میکند که از دادههای بودجه بدون نیاز به مهارت فنی بازجویی کند. این ابزاری بود که نوید دموکراتیک کردن تجزیه و تحلیل دادهها را میداد و دریچهای را به مخارج عمومی ارائه میداد که قبلاً به روی اکثر افراد بسته بود.
اما وقتی یک سوال انتقادی مطرح شد، هیجان اتاق کم شد: از کجا میدانید که ربات چت…