در مقاله قبلی خود در مورد مدیریت تغییر، بحث کردم که چگونه پرداختن به مقاومت فرهنگی، طرز فکر مقاومت در برابر تغییر، و وابستگیهای متقابل بین تیمی میتواند پتانسیل کامل تحول دیجیتال را باز کند. با این حال، حتی بهترین استراتژیهای مدیریت تغییر راکد باقی میمانند، اگر مدل حاکمیت دادههای اساسی با نیازهای کسبوکار ناهماهنگ باشد. مدل حاکمیت داده مرکزی، اگرچه از نظر تئوری مؤثر بود و در گذشته انتخاب پیشفرض سازمانها بود، اغلب با تحمیل ساختارهای سفت و سختی که نمیتوانند الزامات واحد تجاری خاص را برآورده کنند، رشد را متوقف میکند. از طریق کارم در کمک به یک شرکت مدیریت املاک و مستغلات برای تغییر معماری داده و مدل عملیاتی خود، من از نزدیک شاهد بودم که چگونه تبدیل یک چارچوب حاکمیتی سفت و سخت به یک مدل غیرمتمرکز و مبتنی بر واحد تجاری، استراتژیهای داده را تقویت کرد، عملیات را ساده کرد و سودآوری قابل توجهی را برای کسب و کار
حاکمیت داده چیست؟
حاکمیت داده چارچوبی است که تضمین می کند داده های با کیفیت بالا و قابل اعتماد به طور مداوم در سراسر یک سازمان قابل دسترسی هستند. این افراد، فرآیندها و فناوری را برای حمایت از تصمیمات مبتنی بر داده با تعریف نقشهای روشن برای مالکیت و سرپرستی داده، همسو میکند.
در ابتدا بر روی مدیریت IT داده های تراکنش متمرکز شد،